نقد و تفسیر داستانهای تمثيلی هدایت و آل احمد (آب زندگی، سرگذشت كندوها، نون و القلم)
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رشته ادبیات (آموزش_و_پژوهش)
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:156
پايان نامه براي دريافت درجهي كارشناسي ارشد
رشته ي زبان و ادبيات فارسي
فهرست مطالب :
مقدمه...................................... 1
فصل اول: تمثيل............................. 4
1-تمثيل در حوزه ي بلاغت..................... 4
2- روايت هاي تمثيلي........................ 8
2-1- تمثيل از ديدگاه نقد ادبي معاصر.... 8
2-2- ساختار روايي تمثيل................ 10
2-3- انواع روايت هاي تمثيلي............ 11
2-3-1- افسانهي تمثيلي.............. 11
2-3-2- حكايت اخلاقي................. 12
2-3-3- تمثيل رمزي.................. 13
2-4- تقسيم بندي ديگر................... 14
2-5- انواع تمثيل از نظر موضوع.......... 15
3- ضرورت بيان تمثيلي....................... 16
3-1- ترس و احتياط...................... 16
3-2- حفظ راز از نااهل.................. 17
3-3- مصلحت............................. 17
3-4- تأثيرگذاري بيشتر، جلب توجه و برانگيختن دقت 18
3-5- تعليم و عيني كردن مفهوم ذهني...... 18
4- ضرورت تمثيل گرايي در كتب آسماني......... 18
5- داستان تمثيلي ، داستان رمزي و بهره گيري از نماد 21
5-1- نگاهي ديگر به داستان تمثيلي....... 21
5-2- داستان رمزي....................... 23
5-3- مقايسهي بيان رمزي و بيان تمثيلي... 25
5-4- جايگاه نماد در روايات تمثيلي و رمزي 28
6- تمثيل و عدم واقعيت...................... 32
7- تمثيل در ادبيات داستاني معاصر........... 33
فصل دوم :بررسي داستانهاي «آب زندگي » ، «سرگذشت كندوها» و «نون والقلم» بر بنياد عمده ترين ويژگي هاي قصه ها 36
1- خرق عادت................................ 37
2- پيرنگ ضعيف.............................. 38
3- شخصيت ها و شيوهي شخصيت پردازي........... 39
فصل سوم : تفسير تمثيلي داستان «آب زندگي » . 44
1- شرايط سياسي و اجتماعي در زمان نگارش داستان 44
2- تفسير داستان............................ 45
فصل چهارم: تفسير تمثيلي داستان «سرگذشت كندوها» 55
1- سرگذشت نفت.............................. 56
2- تفسير داستان............................ 58
2-1- سرگذشت كندوها (نظري برداستان)..... 58
2-2- تفسير داستان با تفكيك عناصر و اجراي اصلي 59
2-2-1- ولايت زنبورها................ 61
2-2-2- عسل.......................... 61
2-2-3- بلا........................... 62
2-2-4- خواب زمستاني................. 63
2-2-5- تصميم كمندعلي بك............. 63
2-2-6- مورچه هاي قرمز............... 64
2-2-7- جلسهي گيس سفيدها............. 64
2-2-8- پرواز زنبورها................ 66
2-3- نقد و نظر......................... 66
فصل پنجم : تفسير تمثيلي «نون و القلم»...... 69
1- مهمترين جنبش چپ گراي معاصر.............. 70
2- ماجراي يك شكست (نظري بر داستان)......... 72
3- تفسير داستان............................ 73
3-1- حكومت قلندرانه.................... 74
3-2- هونگ هاي برنجي.................... 77
3-3- دو ميرزا بنويس.................... 79
3-4- فرجام كار......................... 82
3-5- از دم در مسجد جامع تا ارگ حكومتي.. 83
4- نقد ونظر................................ 84
پا نوشت.................................... 86
فهرست منابع و مآخذ 95
چکیده :
هدف از نگارش اين رساله به دست دادن روشي براي تفسير روايات تمثيلي ادب فارسي است.
پس از آوردن مقدمه اي در باب دلالت هاي حقيقي و مجازي كلام، فصل اول درباره ي تمثيل از ديدگاه بلاغت قديم و نقد ادبي جديد، انگيزه هاي بيان تمثيلي و مقايسه ي آن با بيان رمزي آورده شده است. فصل دوم مروري بر ويژگي هاي بنيادين قصه ها و تطبيق عناصر داستان هاي منتخب در اين رساله با اين ويژگي هاست و سرانجام در فصل هاي سوم تا پنجم داستان « آب زندگي» نوشتهي صادق هدايت و «سرگذشت كندوها» و « نون القلم» نوشته ي جلال آل احمد تفسير تمثيلي شده اند. در جريان تفسير داستان ها،. جهان بيني و افكار نويسنده.، آرا و انديشه هاي او كه در ديگر آثارش منعكس شده و نيز شرايط اجتماعي و سياسي زمان نگارش داستان لحاظ شده است.
مقدمه :
در آغاز كلمه نبود. انسان بود و اشياي پيرامونش. و انسان خواست كه بشناسد. و براي شناختن نياز به كلمه داشت؛ به اسم. تا پيش از شناختن اشيا، پيش از ترسيم صور اشيا در ذهن اسم اشيا را بداند. و انسان اسم گذاشت بر اشيا.(1)
اسامي آن چه پيرامون انسان است – و البته آن چه در ذهن و فكر و روح اوست-، كوشش اوست براي شناختن. اين اسمها و كلمات، علامات و نشانههايي هستند كه به معاني معيني دلالت ميكنند و واضع آنها انسان است. انسان بر حسب قرارداد و به دل خواه خود، در ابتدا بر اشياي پيرامونش اسم گذاشت و اين نشانههاي وضعي/ قراردادي شدند نامهاي واقعي اشيا. «نشانهها وسايلي مقتصدانه هستند براي بيان معنايي كه يا حاضر است و يا قابل وارسي.»(2) انسان وقتي شيئي را ديد، تعريفي از آن شيء بر حسب صورت ظاهر، هويت و كاركرد آن – و اگر آن شيء مفهومي ذهني يا عقلي بود، تعريفي حاصل از ادراك آن – در ذهنش نقش بست و به منظور آن كه از آن پس براي ناميدن آن شيء همهي معنايي را كه در ذهنش دارد، با تمام حدود و ثغور آن به زبان نياورد، به نامگذاري آن پرداخت. و از اين رو است كه نشانهها «همه وسايلي مقتصدانه» هستند «براي بيان تعريفي طولاني» و «موجب صرفهجويي در اعمال ذهني».(3)
نام اشيا را –از آن رو كه به معنايي دلالت ميكنند – دال، و معناي نهفته در آن را – كه همان صورت ظاهر اشيا و مجموعهي ويژگيهاي آنهاست- مدلول ميخوانيم. بنا بر تعريفي كه از نامها و نشانهها ذكر شد، دلالت اين نشانهها بر معنا دلالتي وضعي و قراردادي است؛ نه مبتني بر شباهت واقعي ميان دال و مدلول. هم چنيناند علامتهاي اختصاري يا نشانههايي نظير علامات راهنمايي و رانندگي.
با وجود قراردادي بودن رابطهي ميان دال و مدلول در نشانهها و از آن جهت كه اشيا پيش از وضع اين نامها اسم ديگري (در ذهن انسان) نداشتند، مدلول اين گونه اسمها معناي حقيقي آنها محسوب است و انسان به محض شنيدن يا خواندن اين اسامي، صور اين اشيا را با همهي خصوصيات ظاهري و باطني كه از آنها ميداند، به ذهن ميآورد؛ بدون آن كه ذهن در اين فرايند شناختن دچار تكلف و زحمت شود. چرا كه اسمها در حكم علامتهايي هستند كه پس از وضع معنايي ثابت، معين و همه فهم دارند.
اما اين اولين و ابتداييترين كوشش انسان است براي نهان كردن معنا در پوشش لفظ و نشانه. كوششي كه به جز صرفهجويي و اقتصاد در اعمال ذهني و زباني و سهولت در ايجاد ارتباط با ديگران انگيزهي ديگري مسبب آن نيست. در عين حال اين نشانهها در حكم آينههايي هستند كه معناي مورد نظر را به روشني و وضوح باز ميتابانند و اين معنا «واقعيتي است حاضر و موجود، يا واقعيتي كه ميتواند حضور داشته باشد.(4)»
پوشيدگي و عدم صراحت شيوهها، دلايل و انگيزههاي ديگري نيز دارد و منجر به آفرينش شگردها و انواعي چون استعاره، تمثيل، نماد و رمز ميشود؛ اصطلاحاتي كه هر يك ، روشي است براي بيان مقصود و با وجود گونهگوني و بعضاً داشتن وجه تمايز با انواع ديگر، گاه به اشتباه به جاي يك ديگر به كار ميروند. در ادامه به بحث و بررسي پيرامون اين اصطلاحات، تعريف هر يك، درجات پوشيدگي معنا در هر كدام، نوع رابطهي دال و مدلول در هر يك و علل و انگيزههاي به كار بردن آنها پرداخته خواهد شد و البته نانوشته پيداست كه مقصود از اين تطويل كلام چيزي نيست جز به دست دادن تعريفي نسبتاً جامع و مانع از «تمثيل» و «بيان تمثيلي» كه موضوع اصلي اين رساله است.
فصل اول: تمثيل
1- تمثيل در حوزهي بلاغت
تمثيل در لغت به معناي « مثال آوردن، تشبيه كردن، مانند كردن، صورت چيزي را مصور كردن، داستاني يا حديثي را به عنوان مثال بيان كردن و داستان آوردن»(1) است. با توجه به ريشهي لغوي كلمهي تمثيل – كه شباهت و همانندي را ميرساند-و نيز با مروري مختصر بر معانياي كه ذكر شد، حوزهي كاربرد اين كلمه مشخص ميشود. كاربرد فراوان و بسامد زياد اين اصطلاح در حوزهي دانش بلاغت ما را بر آن ميدارد كه ابتدا در ميان تعدادي از آثار بلاغي به جستوجوي ردپاي اين اصطلاح بپردازيم و نظر چند تن از صاحب نظران علم بلاغت را در اين باره گرد آوريم.
عدهاي تحت تأثير معناي لغوي اين اصطلاح، آن را از جنس تشبيه يا حتي برابر با آن ميدانند و عدهاي ديگر آن را از خانوادهي استعاره و هم نوع آن ميشناسند. سكاكي از جمله كساني است كه تمثيل را نوع خاصي از تشبيه ميدانند و براي آن ويژگيهايي را برميشمارند. او معتقد است تمثيل تشبيهي است كه در آن «وجه شبه صفتي غيرحقيقي باشد و از امور مختلف انتزاع شده باشد.»(2) عبدالقاهر جرجاني تشبيه را به دو قسم دستهبندي ميكند: يكي تشبيهي كه آنقدر روشن و واضح است كه نياز به تأويل و توضيح ندارد. ديگر تشبيهي كه براي يافتن وجه شبه آن، نياز به توضيح و تأويل باشد. او تشبيه نوع دوم را تمثيل مينامد و مينويسد: «تمثيل در اصل بايد تصوير و تمثيل گردد و آن عبارت است از تشبيه منتزع از اموري چند و چيزي است كه جز از رهگذر يك يا چند جمله حاصل نميشود.»(3) آن گاه نتيجه ميگيرد كه «تشبيه، عام و تمثيل، اخص از آن است. پس هر تمثيلي تشبيه است و هر تشبيهي تمثيل نيست.»(4)
انتزاع وجه شبه از دو يا چند چيز، مشخصهاي است كه در تعريف سكاكي و جرجاني از تمثيل آمده است. ضمناً هر دو معتقدند كه تمثيل، زيرمجموعهي تشبيه است؛ پس وجود شبه و مشبهبه در ظاهر كلام ضروري است. اين مشخصات ذهن را متوجه شيوهاي ميكند كه در كتب بلاغت متأخر به «تشبيه مركب» معروف است. و آن تشبيه حالتي است به حالت ديگر. تشبيهي كه وجه شبه آن حاصل برهم كنش دو يا چند چيز است:
شكسته دل تر از آن ساغر بلورينم كه در ميانهي خارا كني ز دست رها
(خاقاني)
پيداست كه در اين تشبيه، دل شكستگي تنها به ساغر بلورين مانند نشده است؛ بلكه به ساغر بلوريني كه در ميان سنگ خارا از دست رها شود. به همين دليل چنين تشبيهي براي كشف وجه شبه نيازمند مقداري كوشش ذهن و درجهاي از تأويل و توضيح است. اما بهتر است اين شيوهي بيان را «تشبيه تمثيلي» بناميم تا از اقسام ديگر تشبيه متمايز شود.
اما صاحب جامع الكبير دربارهي تمثيل نظر ديگري دارد. ابن اثير ميگويد تمثيل «تشبيه بر سبيل كنايه است بدينگونه كه چون ارادهي اشارت به معنايي كني، الفاظي به كاربري كه دلالت بر معنايي ديگر داشته باشد. ولي آن الفاظ و آن معاني دلالت برمعنايي داشته باشند كه مقصود توست.»(5) آنگونه كه از تعريف ابن اثير برميآيد، در تمثيل لفظ مشبه ذكر نميشود. بلكه تشبيه «برسبيل كنايه» و پوشيده ميماند و تنها مشبهبه در كلام ظاهر ميشود.
نويسندهي انوارالربيع نيز در پوشيده بودن تشبيه با ابن اثير موافق است. علاوه بر اين او تعاريف و مفاهيم ديگري نيز بر تمثيل ميافزايد: «و آن تشبيه حالي است به حالي، از رهگذر كنايه، بدينگونه كه خواسته باشي به معنايي اشارت كني و الفاظي به كارببري كه بر معنايي ديگر دلالت دارد. اما آن معنا خود مثالي باشد براي مقصودي كه داشتهاي، و اينگونه سخن گفتن را فايدهاي است ويژهي خود كه اگر به الفاظ خاص خود گفته شود، چندان تأثير ندارد و راز آن در اين است كه در ذهن شنونده، تصوري بيشتر ايجاد كند. زيرا شنونده هنگامي كه در دل خويش مثالي را تصور كند كه مخاطب مستقيم آن نباشد، با رغبت بيشتري آن را پذيرا خواهد شد.(6)» در اين تعريف، تمثيل تشبيه حالتي به حالت ديگر است بدون ذكر مشبه. يعني معنايي كه مورد نظر است با لفظ ديگري بيان ميشود. لفظي ناظر بر معنايي كه خود، مثالي است براي مقصود مورد نظر. علاوه بر اين تعريف فوق بر جنبهي تأثيرگذاري و جذابيت تمثيل نيز تأكيد ميكند و آن را يكي از فوايد تمثيل برميشمارد. بنابراين تعريف صاحب انوارالربيع نسبت به تعاريف ديگر كاملتر و شاملتر است.
و...