فایل استعاره هاي نو و چندلايه در شعر خاقاني
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رشته ادبیات (آموزش_و_پژوهش)
صداقت، اعتبار ماست
اين مقاله صرفا تبديل به Word و مرتب شده تا دانشجويان بتوانند به عنوان منابع از آن به راحتي استفاده كنند و PDF آن در سايت ها موجود مي باشد: كليك كنيد
استعاره هاي نو و چند لايه در شعر خاقاني
دکتر محمد امير مشهدي ∗ دکتر عبدالله واثق عباسي ∗∗ مهدي دهرامي
چکيده 2
مقدمه. 3
١- حس نوجويي و نوآوري.. 5
الف : آفرينش استعاره هاي تازه 6
٢-استعاره لازمة سبک فاخر خاقاني.. 14
٣- احاطه بر دانش هاي گوناگون و آشنايي با باورهاي مردمي ، اساطير ملي و آيين ترسايي.. 15
الف : نجوم. 16
ب: آيين ترسايي.. 17
ج- تاريخ ، اساطير و داستان هاي ملي.. 18
نتيجهگيري.. 20
منابع 21
چکيده
استعاره از مهمترين ابزار انتقال زبان از کاربرد حقيقي به کاربرد مجازي و ادبي آن است و بيش از عناصر ديگر شعر در نوآوري و ايجاد سبک شخصي نقش دارد. خاقاني از نظر آفرينش استعارات بديع و تازه در شمار خلاق ترين شعراي فارسي گوي قرار دارد. وي که از همة خلاقيت هنري و دانسته هاي خود در جهت ايجاد شيوه اي تازه و ديرياب ساختن شعر استفاده کرده ، از استعاره هاي تازه و ديرياب در اين راستا بهرة زيادي برده است . بررسي استعاره در شعر خاقاني موجب شناخت بيشتر هنرنمايي هاي او در عرصة خيال و فهم بهتر شعر او ميشود. اين مقاله با اين هدف به بررسي زمينه هاي آفرينش استعاره در شعر خاقاني و نو آوري هاي او در اين قلمرو پرداخته است . وي علاوه بر کشف ارتباط و شباهت هاي تازه بين اشيا و پديده ها که موجب ساخت استعاره هاي نو شده ، در ساختار استعاره نيز نوآوري هايي به وجود آورده است . گاهي ارتباط کشف کردة او بين دو شي ء در چند لاية ارتباطي شکل گرفته است که ميتوان آن را استعاره هاي چند لايه اي ناميد.
واژه هاي کليدي: استعاره ، استعارة چند لايه اي ، نوآوري ، خاقاني ، شعر فني ، دانسته هاي خاقاني .
مقدمه
زبان مجازي مناسب ترين و وسيع ترين قلمرو براي بلند پروازهاي تخيل شاعر است که گفتار او را از تنگناي زبان عرف و حقيقي ميرهاند و به عالم پر از شگفتي شعر وارد ميسازد. اين زبان از زبان عادي نشأت ميگيرد، تکامل مييابد و با تمهيدات هنري آراسته و خود زباني مستقل ميشود، به گونه اي که چيزي ميگويد و چيز ديگري را اراده ميکند.
زبان مجازي حاصل کوشش و خلاقيت ذهني است ، بر اساس هنجارهاي خاص زيبا شناختي براي درهم شکستن قاعده هاي متعارف زبان عادي . اين زبان در بافت دروني متن معنا مييابد. فراي مينويسد: «در ضمن خواندن يک متن توجه ما در دو سمت سير ميکند: برون سو به سمت معناي عرفي يا معناي به ياد مانده و درون سو به سمت معناي متني خاص ...، جنبة درون سو را ميتوانيم جنبة ادبي ساختارهاي کلامي بدانيم » (فراي ،١٣٧٩ :٧٧). هنگامي که شاعر ميگويد:
طاووس بين که زاغ خورد و آنگه از گلو گاورس ريزه هاي منقا بر افکند
(خاقاني ،١٣٧٣ : ١٣٤)
١- حس نوجويي و نوآوري
شايد در قرن ششم و بخصوص مکتب آذربايجاني بيشتر از همة دوران ، شاعران در پي ايجاد ابتکار در سبک سخنوري بوده اند. شاعران اين دوره «با دقت فراوان و اصرار درآوردن مضامين دقيق باريک در کلام مزين خو گرفته بودند و شيوة دورة ساماني که عنصري و همعصران او در دربار محمود مکمل آن بودند به کار اين شاعران نمي آمد و هر يک از آنان دنبال طريقة تازه اي در شعر ميگشت » (صفا، ١٣٧١ :٣٣٦).
تغيير در ساختار استعاره و آفرينش استعاره هاي چند لايه اي .
الف : آفرينش استعاره هاي تازه
ديوان خاقاني از نظر وجود استعاره هاي تازه از غني ترين ديوان هاست . استعاره هاي او در مورد کعبه ، آتش ، خورشيد و ... کم نظير و حتي بي نظير است و زاييدة قريحه بارور و دامنة آگاهي هاي شاعر است . قريحة او ميتواند براي يک يا چند مطلب چندين تصوير تازه و پياپي را در يک يا چند بيت متوالي بيافريند و مخاطب را مسحور هنرنمايي خويش سازد. شايد مهمترين هنرمندي خاقاني همين تضاعف تصاوير باشد که وي بارها از اين شيوه بهره برده است . منظور از تضاعف تصاوير آن است که «شاعر در يک بيت يا مصرع به خلق و استعمال چند تشبيه و استعاره و حتي اسطوره و سمبول براي يک امر يا شخص معين بپردازد» (رستگار فسايي ،١٣٥٣ :٢٠). اما اينگونه تصاوير ميتواند در ابيات متوالي نيز صورت پذيرد آنچنان که بيشتر تضاعف تصاوير خاقاني در ابيات متوالي به وجود آمده است . مانند اين تصاوير که ازخورشيد ارائه داده است :
ب: استعاره هاي چند لايه اي
تغيير در ساختار استعاره يکي ديگر از وجوه خلاقيت شعري خاقاني است که باعث ديريابي اشعار او شده است .
گاهي ارتباط کشف کرده او بين دو شي ء در چند لاية ارتباطي شکل گرفته است و مخاطب براي پي بردن به منظور شاعر ابتدا بايد طرفين استعارة نخست را بيابد و از طريق آن به طرفين استعارة دوم که منظور اصلي شاعر است دست يابد. به تعبير ديگر وي با اين روش به گونه اي ساختار دو استعاره را در آميخته و راه ذهن را در رسيدن به معنا دورتر ساخته است . مخاطب بايد ارتباط هنري طرفين هر دو استعاره را کشف کرده تا به منظور اصلي شاعر دست يابد. مثلا در اين بيت :
گرچه نيسانم خزان آرد من اندر ذهن و طبع آتش نيسان نه بل كآب خزان آورده ام