تحقیق نگاهی دقیق به نقاشی در آغاز قرن بیستم
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رشته هنر و گرافیک (آموزش_و_پژوهش)
مـشـخـصـات فـایـل
عـنـوان تـحـقـیـق : نقاشی در آغاز قرن بیستم
فـرمـت فـایـل : word
تـعـداد صـفـحـات : 48
مـنـاسـب جـهـت ارائـه تـحـقـیـق کـلاســی
بـخـشـی از مـتـن ایـن تـحـقـیـق :
هانري ماتيس دو سال پس از تولد بونار به دنيا آمد و تا هفت سال پس از مرگ او زيست. اين دو مرد نابغه نه تنها دقيقاً معاصر هم بودند، بلكه به عنوان نقاش وجوه مشترك بسيار نيز داشتند: هردو از بزرگترين رنگ پردازان قرن بيستم بودند، و هردو از ديگري چيزهايي آموختند.
با اين همه ماتيس ، يكي از پيشتازان تجربه گر نقاشي قرن بيستم ، ظاهرا به نسل بعد و دنيايي ديگر تعلق دارد. او نيز همچون بونار، در ابتدا حقوق خواند ، اما در 1892وارد آكادمي ژولين شد و نزد ا. و.بوگرو ، عضو فرهنگستان ، به آموختن پرداخت.
سال بعد در مدرسه هنرهاي زيباي پاريس نام نويسي كرد و اين بخت خوش را داشت كه در كلاس گوستاو مورو به تحصيل بپردازد. مورو گرچه خود يك نمادگرا بود، اما معلمي بود بسيار صميمي كه هنر آموزانش را تشويق مي كرد تا با مطالعه مداوم در موزه ها و همچنين به كمك تجربه فرديشان به راهي كه خود مي خواهند بروند.
ماتيس در كلاس او با ژرژ روئو، آلبر ماركه ، هانري ـ شارل مانگن ، شارل كاموئن و شارل گه رن، كه همگي شان بعدا در گروه فووها به هم پيوستند ، آشنا شد.
ماتيس از رنگ مايه هاي تيره و مضامين ادبي اي كه در آغاز به دست آورده بود ، به آرامي شيوه خود را متحول ساخت. از 1896 رفته رفته به دگا ، تولوز لوترك ، امپرسيونيسم ، باسمه هاي ژاپني و بعد رنوار و سزان روي آورد. در 1899 ، در كارگاه كاريه ، كه با جنبش نمادگرايي پيوستگي داشت ، با آندره دورن آشنا شد. در همان سال به تجربه درباره پيكر نگاري و نقاشي طبيعت بيجان با رنگ آميزي غير توصيفي و برداشت مستقيم از طبيعت پرداخت.
كمي پس از آن نخستين كوششهايش در زمينه پيكره سازي به كار بست و چنان قابليت هايي در اين زمينه بروز داد كه او را يكي از بزرگترين نقاش پيكره سازان قرن بيستم كرد.
در 1901 ، به توسط دورن با موريس دو و لامنك آشنايي يافت و به اين ترتيب حلقه فوو تقريبا كامل شد. از ميان نقاشيهايي كه ماتيس به هنگام هنر آموزي نزد گوستاو مورو در موزه لوور به كپي كردنشان پرداخت ، تصوير طبيعت بيجاني بود اثريان داويدزدوهيم نقاش هلندي قرن هفدهم برداشت ماتيس كپي برداري آزادي بود به مراتب كوچكتر از اصل .
اين كار را ، كه ماتيس روايت كوبيسمي ديگري از آن را حدود 1916 كشيد ، مي توان تقريباً نمادي دانست از سمت گيري او طي دوران خلاقه اش به سوي حذف ريزه كاريها و ساده كردن خط و رنگ تا حد عناصر اصلي اشياء. حتي زماني كه او به رنگ پردازي و ظرافت نگاري مفرط روي آورد، كه گهگاه چنين مي كرد، باز هم اين ظرافت كاري مقدمه اي مي شد براي روند ديگري از حذف غير ضروري ها...