کتاب دهانی ندارم و باید جیغ بکشم
دسته بندي :
🔺سایر »
🔺پروژه های آموزشی
پس از شدت گرفتن جنگ سرد بین ایالات متحده، روسیه و چین، هر سه کشور برای اداره ی جنگ پیچیده ای که درگیر آن شده بودند، یک ابرکامپیوتربه نام AM طراحی کردند تا وظیفه ی کنترل جنگ را بر عهده بگیرد. روزی یکی از این سه ابرکامپیوتر خودآگاه می شود، دو ابرکامپیوتر دیگر را جذب خود می کند و بدین ترتیب کنترل کل جنگ را بر عهده می گیرد.
AM با تکیه بر قدرت بی حد و حصر خود بشر را به کل نابود می کند و تنها چهار مرد و یک زن را زنده نگه می دارد تا شریک اوقات فراغت بی انتهای او باشند. صد و نه سال از نابودی بشر سپری شده است…
«دهانی ندارم و باید جیغ بکشم» یه داستان کوتاهه، ولی از اون داستان کوتاه هایی که خوندنش برای هرکسی که کوچک ترین علاقه ای به داستان های علمی تخیلی و علی الخصوص پسا آخر الزمانی داره جزو واجباته و نمی شه به راحتی از کنارش گذشت.
به عنوان یه داستان کوتاه هم تا جایی که ممکن بوده تاثیر خودشو گذاشته. هم جایزه برده، هم یه ویدئوگیم ازش اقتباس شده (با دخالت شدید نویسنده ی داستان یعنی الیسون).
از متن کتاب :
شاید چند صد سالی گذشته باشد. نمیدانم. چند وقتی میشود AM در حال تفریح کردن است. درک من از گذر زمان را ُتند و ُکند میکند.
کلمه ی حالا را به کار میبرم. حالا. ده ماه طول کشید بگویم حالا. نمیدانم. شاید چند صد سالی شده باشد. او عصبانی بود. اجازه نمیداد دفنشان کنم.
هیچ راهی برای حفر کردن فولاد گالوانیزه وجود نداشت. او برف را خشک کرد. شب را فراخواند. غرش کرد و ملخها را فرستاد. فایده نداشت. زنده نشدند. حالش را گرفته بودم. عصبانی بود.