خلاصه کتاب فراسوی نیک و بد
بخشی از کتاب فراسوی نیک و بد:
«تصور کنید موجودی همچون طبیعت، اسرافکار، بیتفاوت، بیمقصود، بیرحم و بیعدالت، تصور کنید خود شما چنین طبیعتی باشید، چگونه میتوانستید بدون رنج زندگانی کنید؟ رنج کشیدن از این بیطبیعتی، خود طبیعت است. و از این روست که نیاز به خلق معنا، نیاز به آفرینش ارزشها، نیاز به ساختن جهانی که در آن رنج ما معنادار میشود، پدید میآید. اما آیا این نیاز به معنابخشی، این اراده به حقیقت، این میل به یافتن نظم در هرج و مرج، خود نشانهای از ضعف ما نیست؟ آیا قویتر نخواهد بود که جهان را همانگونه که هست بپذیریم - بیمعنا، بیهدف، و در عین حال سرشار از امکانهای بیپایان برای آفرینش؟
فیلسوفان تا به امروز با این توهم زیستهاند که میتوانند حقیقت را کشف کنند، گویی حقیقت چیزی است که در انتظار کشف شدن در گوشهای پنهان شده است. اما حقیقت کشف نمیشود، حقیقت آفریده میشود. و آفرینندگان حقیقت کیستند جز آنان که اراده کردهاند جهان را به تصویر خود بسازند؟ هر فلسفهای اعترافنامهای است، اعتراف به آنچه برای فیلسوف ضروری بوده است تا زندگی را معنادار کند. پس به جای جستجوی حقیقت مطلق، باید پرسید: این حقیقت در خدمت چه نوع زندگیای است؟ آیا این حقیقت زندگی را تایید میکند یا نفی؟ آیا نشانهای از قدرت است یا ضعف؟»
تعداد مشاهده: 49 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 23
حجم فایل:0 کیلوبایت