خلاصه کتاب نجات عزیز
بخشی از کتاب نجات عزیز:
«من قولی داده بودم. قولی که نمیتوانستم نادیدهاش بگیرم. عزیز فقط مترجم من نبود؛ او برادر من در میدان جنگ بود، چشمان و گوشهایم در جایی که اعتماد کردن میتوانست بهای جانت را داشته باشد. وقتی کابل سقوط کرد و دنیا در سکوت نظارهگر بود، فهمیدم که باید کاری بکنم. دولت او را تنها گذاشته بود، اما من نمیتوانستم این کار را بکنم. نباید این کار را میکردم. من به او فقط قدردانی بدهکار نبودم؛ به او عمل بدهکار بودم. چون اگر عزیز نبود، شاید من امروز زنده نبودم.
وقتی برای عملیات نجات برنامهریزی میکردیم، تازه فهمیدم سیستم چقدر شکسته و ناکارآمد است. بوروکراسی و بیتفاوتی، میان مرگ و زندگی ایستاده بودند. اما این ماجرا درباره سیاست نبود، درباره انسانها بود. درباره این بود که کسانی را که کنار ما ایستاده بودند، که به ما ایمان داشتند، تنها رها نکنیم؛ کسانی که حالا باید بهتنهایی با خشم طالبان روبهرو میشدند. نجات عزیز فقط یک ماموریت نبود؛ یک رسالت بود. این تجربه به من یادآوری کرد که چرا اصلاً به ارتش پیوسته بودم! نه برای مدال یا دستور، بلکه برای مردانی مثل عزیز.»
تعداد مشاهده: 57 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 19
حجم فایل:0 کیلوبایت