این پایان نامه در قالب فرمت word قابل ویرایش ، آماده پرینت و ارائه به عنوان پروژه پایانی میباشد
خلاصه پژوهش
پژوهش فوق بررسي مقايسه اي هوش هيجاني كودكان كار و خيابان و كودكان عادي شهر تهران كه سن آنها بين 10 تا 15 سال است و به صورت در دسترس مورد سنجش قرار گرفته اند. محقق در اين پژوهش با توجه به الگوي مايرو سالوري (1990) مصاحبهاي را به صورت ساخت وار و باز پاسخ طراحي كرده كه شامل پنج حيطه بود (خودانگيزي، خودآگاهي ادارة هيجانها هم حسي و تنظيم روابط). براي تجزيه و تحليل از روش مانوتيني يو كه روش هاي ناپاراستريك است استفاده شده و چون روش متقني براي جمع نمرات كسب شده يافته نشد نمرات دو گروه در پنج حيطه با هم مقايسه شد. و در آخر تفاوت معناداري بين هوش هيجاني كودكان عادي و كودكان كار و خيابان ديده نشد.
فصل اول
پرسش پژوهش
آيا هوش هيجاني كودكان كار و خيابان تفاوت معناداري با كودكان عادي 10 تا 15 سال دارد؟
فرضيه پژوهش
هوش هيجاني كودكان كار و خيابان تفاوت معناداري با هوش هيجاني كودكان عادي دارد.
اهداف پژوهش:
1-توصيف هوش هيجاني (EQ) كودكان كار و خيابان و عادي.
2-مقايسه تفاوت وش هيجاني (EQ) كودكان كار و خيابان بر اساس ميزان معناداري
3-تعيين بالاترين و پايين ترين ميزان EQ در اين گروه
متغير پژوهش
متغير وابسته هوش هيجاني
متغير مستقل: وضعيت كودك اعم از عادي يا كودك كار و خيابان بودن
تعريف نظري متغيرهاي پژوهشي:
هوش هيجاني: هوش هيجاني متشكل از مؤلفه هاي درون فردي است كه داراي پنج حيطه باشد خودآگاهي ادارة هيجانها خودانگيزي هم حسي و تنظيم روابط (ماير و سالووي 1996)
كودك خياباني
كودكاني كه عمده وقت خود را بدون مديريت بزرگسالان در خيابان ها مي گذرانند (يونيسف)
كودك عادي:
كودكاني كه از محبت پدر و مادر برخوردارند و تحت سرپرستي آنها در خانه و خانواده زندگي مي كنند و مي توانند از بيشتر امكانات رفاهي اجتماعي فرهنگي برخوردارند.
هوش هيجاني
نمره اي كه كودك در پاسخ به پنج سؤال باز پاسخ در رابطه با پنج محور خودآگاهي ادارة هيجانها خودانگيزي هم حسي و تنظيم روابط كسب مي كند.
كودك خياباني
در پژوهش حاضر كودكان كار به كودكاني اطلاق مي شود كه سطح سني آنها بين 10 تا 15 سال بوده و براي افراد معاش به شغل هايي نظير دست فروشي، گل فروشي، فال فروشي، واكس زدن و… اشتغال دارند و اغلب به سرپرست يا بي سرپرست هستند و به طور در دسترس در شهر تهران مورد انتخاب و آزمون قرار گرفت اند.
كودك عادي:
كودكي كه از خانواده و محبت آنها برخوردار است و تحت سرپرستي آنها زندگي ميكند و به طور در دسترس در شهر تهران مورد انتخاب و آزمون قرار گرفته اند.
هدف پژوهش:
يكي از بزرگ ترين چالشهاي بشري توسعه روابط معني دار و رضايت در زندگي است. مادامي كه فرد به نيازهاي هيجاني خود و ديگران توجهي نكند. ارتباط موثري با افراد نخواهد داشت. اگر فردي درك هيجاني خوبي داشته باشد. مي تواند از تغييرات روحيه و درك احساسها بهره ميبرد و از چنين دركي براي اداره كردن و كنار آمدن با هيجانها استفاده كند. (پتن به نقل از اعتصامي 82)
با توجه به اهميت و تأثر وش هيجاني در زندگي و پيشرفت افراد. در اين تحقيق بر آن شديم تا هوش هيجاني را در كودكان كار و خيابان و كودكان عادي مورد بررسي و مقايسه قرار دهيم.
اهميت موضوع پژوهش
بحث بر سر اهميت هوش هيجاني پيوند ميان عاطف، شخصيت را شامل مي شود از ديدگاه ارسطو مشكل انسان در اين نيست كه از هيجان برخوردار است، بلكه آنچه اهميت دارد مناسب بودن هيجان و نحوه ابراز آن است (كلمن 1998)
با توجه به مقوله هوش هيجاني در زندگي روزمره روابط ميان فردي و اجتماعي و نقش آن در پيشرفت موفقيت آميز انسانها و جديد بودن اين مقوله و از طرفي تأثير وضعيت زندگي كودكان در روابط اجتماعي آنها پژوهش حاضر در پي رسيدن به اين هدف است كه آيا بين هوش عاطفي كودكان عادي و كودكان كار تفاوت معني داري وجود دارد يا خيز. زيرا كودكان كار و خيابان به دليل وضعيت خاص زندگي و شرايطي كه در آن به سر مي برند در معرض هيجانهاي متفاوتي قرار مي گيرند كه گاه ممكن است ويژگيهاي درون فردي (خودآگاهي، ادارة هيجانها خود انگيزي هم حسي و تنظيم روابط) را پرورش دهد و گاه باعث سركوب آنها گردد.