از شاخصههای یکی بود و یکی بود طنز جمالزاده است. بهطور کلی در رمانهای اولیه نویسنده با لحن جدی و صریح به انتقاد از وضعیت سیاسی و اجتماعی میپردازد ولی در داستان کوتاههای اولیه نویسندگان از سلاح طنز استفاده میکنند تا در برابر قدرت بایستند و شاید این یکی از علل توفیق بیشتر آنها باشد. «رمانهای اولیه (شمس و طغرا٬ تهران مخوف٬ زیبا و مانند آنها) همزمان با داستانهای کوتاه (یکی بود و یکی نبود و آثار دیگر) بلکه پیشتر از آن نوشته شدهاند؛ در حالی که داستان کوتاه از جهت حضور مایههای فراوان طنز موفقتر بوده است.»
عناوین داستان های کوتاه ” یکی بود یکی نبود ” به قرار زیر است :
فارسی شکر است
رجل سیاسی
دوستی خاله خرسه
درد دل ملا قربانعلی
بیله دیگ بیله چغندر
ویلان الدوله
کباب غاز
در داستان « رجل سیاسی » می خوانیم :
می پرسی چطور شد مرد سیاسی شدم و سری میان سرها در آوردم. خودت باید بدانی که چهار سـال پـیش مـردی بـودم حلاج و کارم حلاجی و پنبه زنی، روز می شد دو هزار، روز می شد یک تومان در می آوردم و شام که می شـد یـک مـن نـان سنگک و پنج سیر گوشت را هر جور بود به خانه می بردم.
اما زن ناقص العقلم هر شب بنای سرزنش را گذاشته و می گفـت :
«هی برو زه زه زه سرپا بنشین خایه بلرزان، پنبه بزن و شب با ریش و پشم تارنکبوتی به خانه برگرد در صورتی که همسـایمان حاج علی که یک سال پیش آه نداشت با ناله سودا کند کم کم داخل آدم شده و بروبیایی پیدا کـرده .
زنـش مـی گویـد کـه همین روزها هم وکیل مجلس می شود با ماهی صد تومان دو هزاری چرخی و هزار احترام. اما تو تا لب لحد بایـد زه زه پنبـه بزنی. کاش کلاهت هم یک خرده پشم داشت.»!