PDF نسخه کامل رمان ادمین از محبوبه فیروزخانی در ژانر عاشقانه -راز الود ومعمایی


دانلود پی دی اف نسخه کامل رمان ادمین

 نویسنده محبوبه فیروزخانی 

ژانر رمان: عاشقانه، رازآلود، معمایی

تعداد صفحات: 1427

خلاصه رمان: 

بازگشت کیارش عادل به ایران، آغاز یک بازی مرگبار بود… او برای راه‌اندازی بیزینس جدیدش برگشته، اما در دامی پیچیده و تاریک گرفتار شده است. دختری باهوش و انتقام‌جو، قدم‌به‌قدم نقشه‌های شومش را اجرا می‌کند، بی‌آنکه کیارش بداند ضربه بعدی از کجا خواهد خورد. رازهای گذشته، او را درگیر یک عشق ممنوعه کرده که هرگز رهایش نمی‌کند… تا زمانی که سرنوشت، آخرین برگ بازی را رو می‌کند …

قسمتی از رمان ادمین

(سیاوش) -درد داری؟ این دیگر چه سوالی بود؟ دیگر باید چه می‌کردم تا بفهمد که درد می‌کشم؟ از این دست به پهلو گرفته و به خود پیچیدن‌ها و ناله کردن‌هایم معلوم نبود درد دارم؟ -نه جون داداش دارم تمرین رقص عربی می‌کنم اونم توی شرایط سخت… نشسته… توی ماشین اونم در آستانه ورشکستگی… خداییش خیلی کار سختیه… از این کلافه نفس کشیدن و با صدا بیرون فرستادن چه عایدش می‌شد که در جواب تمام حرف‌هایم آن را تحویلم می‌داد مثلاً می‌خواست بگوید زیادی بی مزه‌ام؟ یا می‌خواست ثابت کند که او نگران همه چیز است و من بیخیال و فارغ از دنیا… -پس اول میریم بیمارستان. -بیمارستان بریم چی

بگیم؟… اول بریم خونه ما. من حساب سودی رو کف دستش بذارم، دلم خنک شه. -احمق جان… اگه بخیه‌هات باز شده باشه… -اگه؟… تازه میگی اگه باز شده باشه؟ فقط دلم می‌خواست دو تا لگدم جنابالی نوش جان می‌کردی دیگه نمی‌گفتی اگه بخیه‌هات باز شده باشه، معلومه که باز شده. “اگه” ها را با لحن خودش اما با تأکید فراوان گفتم سری و گردنی هم چرخاندم تا حساب کار دستش بیاید. اما او باز نفس کلافه‌ای کشید. -برای همین میگم اول بریم بیمارستان … -آقای تیز… جناب بز… باهوش… با مغز… الان بریم بیمارستان به راست می‌فرستنم اتاق عمل اونوقت من کی انتقامم رو از سودی بگیرم؟ اول برو من رو برسون یه دو تا

تیکه بار سودی کنم بعد هر جا خواستی بری برو… آخ که از این سر تکان دادن‌هایش بیزار بودم سکوت می‌کرد و فقط سر تکان می‌داد تا مثلاً به من بفهماند که فکرم اشتباه است و زیاد حرف می‌زنم اما تا قیام قیامت هم اینگونه نگاهم می‌کرد و می‌گفت سودابه را چه به این آدم دزدی باز من می‌گفتم دزدیده شدنمان کار سودابه است و بس. -پس اول میریم شرکت… -شرکت برای چی… خواستم ادامه دهم و بگویم بریم شرکت و بگیم چند منه؟ که انگار پایش را روی پدال گاز فشرد و ماشین سرعت گرفت و من به عقب پرتاب شدم. -…اُهوى. دردی که داشت به فراموشی سپرده می‌شد دوباره جان گرفت و ناله‌ای کردم و چهره درهم کشیدم …

دسته بندی: کالاهای دیجیتال » رمان، شعر و داستان

تعداد مشاهده: 196 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:

فرمت فایل اصلی: PDF

تعداد صفحات: 1427

حجم فایل:5,623 کیلوبایت

 قیمت : 25,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل